هوالجمیل
در سوگ مرد خدا، مرحوم کربلایی کرامت حسینی
مرگ، حق است و خلایق همگی میمیرند
زندگی را پس از این نشئه ز سر میگیرند
ای خوشا آنکه سبکبال و سبکبار رَوَد
فارغ از هر دو جهان، تا بر دلدار رَوَد
بعد مرگش همه از خوبی او یاد کنند
روح او را به مناجات و دعا شاد کنند
آنچه در مرگ عزیز دل ما رفت این بود
داغ جانسوز کرامت به همه سنگین بود
نابهنگام پرید از قفس فرش به عرش
داد ترجیح، مثال شهدا، عرش به فرش
او به دنیای دنی جز به دمیوصل نبود
دَم او نیز بجز ذکر اباالفضل نبود
با چنین حال، پر از شور و شعف بود دلش
ساکن دائم ایوان نجف بود دلش
بین اقوام و مساجد، گل وحدت میکاشت
عطر لبخند ز گلزار خدا بر میداشت
ویلچرش هیئت سیار شقایقها بود
گوشی اش مرکز رَدیابی عاشقها بود
داشت بسیار، ز اقصای وطن، خاطرخواه
بود پیوسته ز احوال عزیزان آگاه
داشت او شاعر و مداح خصوصی، همه جا
تلفنی، بود شب شعر و سرودش، برپا
گرچه تقدیر و قضا بال و پر او را بست
لیک هرگز پَر معراجی او را نشکست
بود راضی به رضا، یکدله، تسلیم قضا
زین سبب بود پُر از شور و صفا چون شهدا
با تمام شهدا رابطه و پیمان داشت
خاطراتی ز کرامات بلاجویان داشت
پایه ثابت هر خیمه عاشورا بود
بارش فیض خدا بر دل محفلها بود
پای هر منبر و هر روضه و هر شعر و سرود
دل او محو کلام و هدف و موعظه بود
چونکه میبست به هر محفل و مجلس، لب را
جذب میکرد به دل هر سخن و مطلب را
گوش میداد به اشعار و مواعظ با ناز
زین سبب بود دل عاشق او گلشن راز
بود آئینه بی کینه مظلومیت
بود با اذن خدا، آیت محرومیت
گشت معلول به حکم ازلی از حرکت
لیک ، با اذن خدا، بارش فیض و برکت
رفته تا با شهدا ، باز رفاقت بکند
تا ز ما نزد خداوند شفاعت بکند
بی کرامت، دل زرقان قَبَسی، کم دارد
مسجد و هیئت و موکب، نَفسی کم دارد
مش کرامت، پس از این، جای نمازت خالی
جای آن خنده و آن لهجه نازت خالی
بار الها بده بر طایفه اش، صبر جمیل
هم عنایت بنما بر همه، پاداش جزیل
خادمانش، همه را ، اجر، عطا کن یا رب
مزدشان را زِ خُم فجر عطا کن یارب
وصف این یار خداجوی ندارد پایان
چونکه وصل است به سالار شهیدان جهان
والسلام
ارادتمند و ملتمس دعا: محمد حسین صادقی
زرقان - فروردین 1399